یک روز هنگامی که بخشی از خواب بیدار شدم، تصمیم به گرفتن یک تور از دنیای زیبای شما. اما ناگهان او یک دایره آبی چرخان درست بالای او را دیدم. او در شروع به پریدن کرد و همه چیز را تاریک و عجیب و غریب رفت که او در اطراف در درون دایره ای که در واقع درب به ابعاد دیگری تبدیل شده است. چند ثانیه بعد، او احساس می کرد که زمین زیر پای خود، اما به غیر از خاک بود. در نهایت، او همه اطراف او را دید و حدس زد که در آن من بود.