در یک روز بارانی، یک پارک ممکن است فقط یک محل غم انگیز به نظر می رسد. این است که تا زمانی که این زن و شوهر شاد، آفتاب، کمی با قلب پر از عشق و محبت خود را به ارمغان می آورد. او مطلقا هیچ ایده ای در مورد تعجب فوق العاده که آقا جذاب خود را آماده کرده است. و ناگهان، آن زمان، جهان و باران متوقف شد، او زانو زده... و اشک های شاد شروع به در حال اجرا کردن گونه اش. اجازه دهید لباس این دختر با لباس های فراموش نشدنی توهم و گزاره های جادویی در باران.